اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
ماند خاکستر بجا از خيمههاي سوخته
سبز شد بانگ عزا از خيمههاي سوخته
ميرود تا آسمان همراه بانگ يا حسين
شعله شور و نوا از خيمههاي سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش
رفته تا عرش خدا از خيمههاي سوخته
از سفير تير صيادان غزالان حرم
در بيابان شد رها از خيمههاي سوخته
در شرار آتش بيداد روئيد از جگر
شيون آل عبا از خيمههاي سوخته
درغبار آتش و اندوه ميآمد برون
سروهاي سر جدا از خيمههاي سوخته
نالهها ميداد سر بيمار دشت کربلا
نالههايي جانگزا از خيمههاي سوخته
کس در آن وادي غم جز زينب محزون نبود
تا برون آرد و را از خيمههاي سوخته
از ميان شعلههاي مرگ چون آيد برون
اهل بيت مصطفي از خيمههاي سوخته
ميتراود عطر مظلوميت خون خدا
تا ابد در کربلا از خيمههاي سوخته
نام شاعر:عباس براتيپور
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
ته گودال پیکری مانده ؟!
که بگویم برادری مانده ؟!
گفت بهتر که از جلو نبرید
بی گمان راه بهتری مانده چقدر نامرتبت کردند
پیکری نیست پیکری مانده
چقدر غارت تو طول کشید
یک نفر رفته دیگری مانده
تازه این نیز سهم تا کوفه است
از تن تو اگر سری مانده
گرچه بیرون کشیدم از بدنت
ولی این تیر آخری مانده
فرضم این است پیرهن داری
با همین فرض ! معجری مانده
نه عقیق برادری ... حتی
نه طلاهای خواهری ماندهشاعر:علی اکبر لطیفیان
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
مستان همه افتاده و ساقی نمانده
یک گل برای باغبان باقی نمانده
ساقی غریب و میکده می سوزد امشب
یک غنچه یاس گمشده می سوزد امشب
گل بوی زهرا می رسد از سوی مقتل
سوی بهشتم می برد گل بوی مقتل
امشب چکیده روی رگهای بریده
گلهای اشک بانویی قامت خمیده
آتش گرقته دامن طفلی سه ساله
سوی شهیدان می رود با آه وناله
در دست دژخیمی فتاده گوشواره
خون می چکد از گوشهای پاره پاره
اینجا جوانی هاشمی شد ارباً اربا
اینجا به گوش دل رسیده آه صحرا
ذریه آل عبا از یــــــاد رفتـــــــه
خاکستر پروانه ها بر باد رفته
اینجا کبوتر بچه ها تک تک پریدند
اینجا سر یک جوجه را تشنه بریدند
اینجا جدا گشتم خدا از نور عینم
دیدم در اینجا دست و پا می زد حسینم
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
ناله ای از زیربوته می رسید
دختری آه از نهادش می کشید
ای خدا بابای عطشانم چه شد
عمه گیسو پریشانم چه شد
ای پدر آنان که بر رویم زدند
کعب نی بر دست و بازویم زدند
ظالمی که فرصت از آهم گرفت
پشت آن خیمه سر راهم گرفت
بند قلب بی قرارم را برید
با جسارت گوشوارم را درید
خواستم بگرزم از آن خیره سر
بین خیمه جای ماندم ای پدر
ناگهان آتش به دامانم نشست
بارها خوردم زمین در شیب و پست
حال رنگی زرد دارم ای پدر
پیکری پردرد دارم ای پدر
تشنگی تاب و توانم را گرفت
تازیانه قدرت جانم گرفت
زیر جای میگیرم پدر
گر نیایی بی تو میمیرم پدر
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
ای اشک ما سپاهت، چشم حرم به راهت
تو غایبی و خلقند پیوسته در پناهت
تو حجّت خدایی تنها امید مایی
زهرا زند صدایت زینب کند دعایت
بگشا جمال خود را تا جان کنم فدایت
تو حجّت خدایی تنها امید مایی
ماییم و اشک دیده آه از جگر کشیده
از طول غیبت تو جانها به لب رسیده
تو حجّت خدایی تنها امید مایی
زینب به نیزه دیده، هجده سرِ بریده
چشمش بوَد به راهت با قامت خمیده
تو حجّت خدایی تنها امید مایی
ای شمع جمع یاران، قرار بیقراران
بنگر به رأس جدّت در دست نیزهداران
تو حجّت خدایی تنها امید مایی
از سینۀ زمانه آتش کشد زبانه
تا کی به جسم زینب، آثار تازیانه؟
تو حجّت خدایی تنها امید مایی
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگارمشاهده لینک ها و تصاویر پس از ورود یا عضویت منبع: سایت مدایح
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
ای پیکر برهنۀ بی سر، حسین من
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟
پیدا نمیکنم به تنت جای بوسهای
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من
بگذار تا زنم به گلوی بریدهات
یک بوسه با نیابت مادر حسین من
ای بر تنت سلام، جواب سلام ده
از حنجر بریده به خواهر حسین من
زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون
زخم دلت هزار برابر، حسین من
ترسم کشند دختر مظلومۀ تو را
او را نگیر اینهمه در بر حسین من
برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من
من آن مسافرم که ز خون گلوی تو
کردم خضاب، جان برادر، حسین من
گر بیتو میروم سفر شام، غم مخور
همراه ماست شمر ستمگر حسین من
میثم ز سوز سینۀ ما شعله میکشد
دستش بگیر در صف محشر حسین من
غلامرضا سازگار
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
کی دیده در یم خون، آیات بی شماره؟
قرآنِ سوره سوره، اوراقِ پاره پاره؟
افتاده بر روی خاک یک ماه خون گرفته
خوابیده در کنارش هفتاد و دو ستارهپاشیده اشک زهرا بر حنجر بریده
گه می کند زیارت، گه می کند نظاره
سر آفتاب مطبخ، تن لاله زاری از خون
کز زخم سینه دارد گل های بی شماره
از گوشِ گوشواری دو گوشواره بردند
دارد به گوش خونین خون جای گوشواره
یک کودک سه ساله خفته کنار گودال
ترسم که شمر آید، در قتلگه دوباره
درخیمه آب بردند، بهر رباب بردند
سینه شده پر از شیر، کو طفل شیر خواره
مادرعجب دلی داشت، ذکر علی علی داشت
آب فرات می زد بر حنجرش شراره
چون سینه ها نسوزند؟! چون اشک ها نریزند؟!
جایی که ناله خیزد از قلبِ سنگ خاره
یاس سفید و نیلی، طفل یتیم و سیلی
میثم در این مصیبت، خون گریه کن هماره
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است
شام غریبان است
امشب نوای کودکان بر بام کیوان است
شام غریبان است
امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند
تا صبح گریانند
امشب به روی کشته ها در ناله مرغانند
چون نی در افغانند
بر خاک بی غسل و کفن رعنا جوانانند
خوابیده عریانند
بر غربت اجسادشان عالم پریشان است
شام غریبان است
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است
شام غریبان است
امشب عیال مصطفی در گوشهء صحرا
بی منزل و ماوا
اموالشان تاراج کین از فرقهء اعدا
ای آه و واویلا
خون می رود امشب ز چشم دختر زهرا
اف بر تو ای دنیا
آل علی ویران نشین اندر بیابان است
شام غریبان است
امشب یتیمان جهان در گوشهء هامون
غلطان به بحر خون
اندر هوای خاتم او بزدل ملعون
دیوانه و مجنون
سازد جدا انگشت او آن بی حیای دون
ای چرخ شو ویران
کی خاتم محبوب حق در خورد دیران است
شام غریبان است
امشب به بالین حسین زینب عزادار است
بر غم گرفتار است
امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است
از دیده گریانست
زهرا به دور کشته ها با خیل حوران است
از دیده خونبار است
امشب فلک گریان به حال آل اطهار است
شام غریبان است
امشب تن پاک حسین در قتلگاه بی سر
در بحر خون اند
خوابیده بی غسل و کفن با اکبر و اصغر
با یاوران یکسر
آثار ظلم خولی مردود سگ کمتر
در کنج خاکستر
گاهی به حال دختران اندر پرستاری
از راه غمخواری
گاهی کند در مطبخ خولی
آن عصمت باری
از ماتمش خائف نواخوانست و گریان است
شام غریبان است
پاسخ : اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
خودم دیدم زبالای بلندی
که محبوب خدارا سر بریدند
خودم دیدم کبوتر های معصوم
همه،سرزیر پرها کرده بودند
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود
خودم دیدم زمین دریای خون بود
خودم دیدم فضای آسمانها
پراز «انّاالیه راجعون» بود
خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در بر کشیدم اکبرم را
خودم دیدم که زهرا گریه می کرد
خودم دیدم سرشگ مادرم را