تمام راه ظهور تو با گناه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
نوع: ارسال ها; کاربر: M a H d I
تمام راه ظهور تو با گناه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
همينكه از رخ خوبت نقاب مي افتد
طنين قلب زمان در شتاب مي افتد
سكوت خسته شب عاشقانه ميخواند
و ذهن آينه در پيچ و تاب مي افتد
از آسمان خدا پا به پاي هر قدمت
«تا كي براي چشمت آذين كنم جهان را ؟»
قلبم شروع كرده عمدأ تكـــــــان تكــــــــان را
باران ترانه اش را با لـــحن غــــــــــم نخواند
باشد عوض كنـــــي تـــــــــو تقدير آسمان را
اين برگه...
دير هنگامي است که چشمان انتظار به راهت دوخته و جان و دل به شراره هاي اشتياقت، سوخته ايم
باغ آرزوها به شوق بهار روي تو خزان ها را مي شمارد و چکامه هاي خونين شقايق را مي نگارد؛
نرگس ها داغ هجر تو...
*انتظار*
هر جـمعه کــه میــگذرد از کـنـار مـن
افــزوده مــیشود بـه تب انتـــظار مـن
هر صبحدم که میدمد از مشرق آفتاب
دارم امـیــــد اینکــه بیــاید نـگـار مــن
گيرند همه روزه و من گيسويت
جويند همـه هلال و من ابرويت
از جـمله ايـن دوازده مـاه تــــمام
يک ماه مبارک است آن هم رويت
جمعه يعني شوق،يعني انتظار
جمـعــه يعنـي طاق ابروي نـگار
جــمـعه يـعنـي غـروب غصه
جمعه يعني مهدي چشم انتظار
جمـعه هــا بر ما دعا دارد حبيب
در قــنــوتش ياد ما دارد حبـيــب
كـاش روزي بـه...
امروز امير درِ ميخانه تويي تو
فريادرس اين دل ديوانه تويي تو
مرغ دل ما را كه به كس رام نگردد
آرام، تويي دام، تويي دانه تويي تو
ويرانه بود هر دو جهان نزد خردمند
گنجي كه نهان است به ويرانه تويي...
بار الها! رهبر اسلاميان كي خواهد آمد؟
جانشين خاتم پيغمبران كي خواهد آمد؟
دردمندان غمش را كشت داروهاي مهلك
دردمندان را طبيب جسم و جان كي خواهد آمد؟
درد ما درمان ندارد جسم عالم جان ندارد
اين تن...
[Only Registered And Activated Users Can See Links]
از هجر تو طبیعت ما گریه می کند.
چشم تمام آینه ها گریه می کند.
هنوزم انتظار و انتظار است
هنوزم دل به سينه بي قرار است
هنوزم خواب مي بينم به شب ها
همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که آيد جمعه روزي
و اين پايان خوب انتظار است
مهديا!
جانها، شورانگيز از ياد دلرباي توست. شقايق هاي شادي بشر، در شبستان شيدايي تو مي كاود و شايسته ترين بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حيات خويش را در آويختن به شاخه طوباي محبت تو مي دانند....
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست
خودت دعا بکن ای نازنین که بر گردی
دعای این همه شبزندهدار کافی نیست
حاصل عشق از ازل ناله و زاری بود
چشمه جوشان عشق همیشه جاری بود
ناله و زاری بود ، توشه دلدادگان
ناله ز هجران دوست وه که چه کاری بود
یوسف کنعان بیا بر سر بازار و بین
یوسف زهرا عجب طرفه نگاری بود...
حضرت رسول اکرم (ص) :
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَة جاهِلِيَّة»
هرکسي که بميرد، و امام زمان
خودش را نشناسد ، به مرگ
جاهليت از دنيا رفته است.
طلوع مي كند آن آفتاب پنهاني
زسمت مشرق جغرافياي عرفاني
دوباره پلك دلم مي پرد نشانه چيست
شنيده ام كه مي آيد كسي به مهماني
كسي كه سبزتر از هزار بار بهار
كسي شگفت كسي آن چنان كه مي داني
دلـم ز هـجر تو در اضطراب مـی افتـد
به سان زلف تـو در پیچ و تاب می افتد
شـبی كـه بی تو اَم ای ماه محفل اَفروزم
دلـم زهجر تـو از رنگ و آب می افتد
تـو آن مـهی كه اگـر مهر رخ بَر اَفروزی
زچشـم اهل...
روز و شب منتظرم تا كه ز دلبر خبر آيد
دلبرم از پس اين پرده ي غيبت به در آيد
خلق گويند كه آيد، تو مخور غصه وليكن
ترسم آخر كه به وصلش نرسم،عمر سرآيد
بارالها به دلم نيست دگر تاب فراقش
چه شود كز...
گفتم كه روي خوبت از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابي، ور نه رخم عيان است
گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت؟
گفتا نشان چه پرسي آن كوي ، بي نشان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادماني
گفتا كه در...
آدین
کاش بودم شبیه آیینه
ساده و بی ریا و بی کینه
بازدارد، هوای شبگردی
دلم این خرقه پوش پشمینه
باران
کی می رسد باران؟
آب و هوای شنبه تا پنج شنبه
هر چه فال می گیرم
«داد از غم تنهایی » است!
به جمعه که می رسم:
« که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد»
و «لیلی » در کجای این شعر؟
از مجنون...
من و تنهايي و شبهاي دلگير
من و فكر تو و باران تصوير
چگونه دست بردارم از اين عشق
خيالت بسته بر من راه تدبير
بيا درياب «آقا» غربتم را
ميان ناكجاآباد تقدير
چه ميشد بال بگشايم شبانه
از اين شهر...
صبح بي تو
صبح بي تو رنگ بعد از ظهر يک آدينه دارد
بي تو حتي مهرباني حالتي از کينه دارد
نگاهم را به یادت شعر دریا می کنم هر شب
دلم را بی تو با اشکم مداوا می کنم هر شب
تو را ای مطلع آبی ترین شعر بلند عشق
میان واژه های اشک پیدا می کنم هر شب
سری دارم بلند آوازه از پیمان سر مستی
قطعه گمشده ای ازپرپرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است