سید حسن رستگار
آمد رسید بر سر رعنا جوان خویش
خون شد دلش به دیدن جان داده جان خویش
بشکسته دیدساغر در خون فتاده را
صد پاره دید پیکر روح و روان خویش
زانوی عرشیش به زمین خورد ناگهان
بی جلوه...
نوع: ارسال ها; کاربر: norasteh
سید حسن رستگار
آمد رسید بر سر رعنا جوان خویش
خون شد دلش به دیدن جان داده جان خویش
بشکسته دیدساغر در خون فتاده را
صد پاره دید پیکر روح و روان خویش
زانوی عرشیش به زمین خورد ناگهان
بی جلوه...
مریم حقیقت
با آسمان قسمت بکن بال وپرت را
بردار از روی زمین چشم ترت را
این تکه های گمشده راز رشیدی ست
یعنی تصور کن علی اکبرت را
شیون مکن لیلای مجنون،این بیابان
باید بنوشد خون پاک همسرت را
علی اکبر لطیفیان
در قد و قامت تو قد یار ریخته
در غالب تو احمد مختار ریخته
به عمه های دست به دامن نگاه کن
دور و برت چقدر گرفتار ریخته
گفتی علی ونیزه دهان توراگرفت
ازبسکه دراذان تو اسرار...
علی اکبر لطیفیان
دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
نازها از پسر خویش کشیدن سخت است
سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم
ورنه کار از کمر خویش کشیدن سخت است
مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد
تکه ها...
نوید اسماعیل زاده
به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود
دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود
تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است
یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است
پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید...
قاسم نعمتی
گیسو به باد می دهی و دلبری علی
پادر رکاب می زنی و محشری علی
ابرو نهان کن از نظر خیره حسود
آیینه دار صورت پیغمبری علی
قامت مگو قیامت زهراست قامتت
از بس که قد کشیده ای و...
حسن لطفی
خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود
جایی برای بوسه که پیدا نمی شود
لب را به هم بزن و نفس زن که هیچ چیز
شیرین تر از شنیدن بابا نمی شود
این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود
بی شانه ی تو...
محسن کاویانی
کوفیان منتظر و در صدد آزارند
نکند داغ تو را روی دلم بگذارند
پسرم خیمه همین جاست مرا گم نکنی
پسرم دور نشو سنگ دلان بسیارند
پسرم دست خودت نیست اگر تنهایی
این جماعت همه از اسم...