سيادت، آقايي و کرامت آنان هر انسان آگاهي را شرمنده مينمايد؛
.
آنان برگزيدگان آفرينش هستند که در خوان کرم و احسانشان هزاران حاتم متنعّماند؛
آنان حجّتهاي خدا بر خلق او و راهنمايان مردم به سوي سعادت و کمالاند که همچون ستارگاني درخشان در هر عصر و زماني درخشيدند و انسانهاي آگاه به اندازه شناخت و معرفتشان پروانهوار به دور وجود آنها چرخيده و کسب فيض نمودند.
آخرين آنها يعني حضرت مهدي عليه السلام که جانشين خدا در اين روزگار است و امام زمان ماست.
.
راستي ما انسانها براي اين امام غايب که حق حيات و هستي بر ما دارد، چه کار کردهايم؟
.
آيا توانستهايم، حقي از حقوق آن وجود شريف را ادا کنيم؟
.
آيا واقعاً در برابر اين نعمت عظمي و حجّت خدا، چگونه خدا را شکرگزاري نمودهايم؟.
وجود نازنيني که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در واپسين لحظات زندگي خود او را به عنوان نزديکترين کسان خويش معرّفي نمود، و خداي مهربان تنها محبّت او و ساير معصومين عليهم السلام را اجر و مزد رسالت پيامبرش قرار داد؟!
.
آري! بايد اعتراف نمود که در طول تاريخ، بشريّت حقّ آنها را ادا نکرده و همينک نيز انسان معاصر از اداي حقّ آن بزرگوار سرباز ميزند؛
.
و بدينسان آن وجودي که جهان هستي بايد در ظاهر و باطن به فرمان او اداره شود، از حکومت او محروم است و شياطين و اهريمنان بر آنان حکمراني مينمايند و اين در اثر کوتاهي نابخشودني است که از بشريّت سر زده است.
.
دانشمندي وارسته در اين زمينه گويد:
.
چون ما نميتوانيم حقوق آن حضرت را ادا نماييم، و شکر وجود و فيوضاتش را آن طور که شايسته است بجاي آوريم، بر ما واجب است آن مقدار از اداي حقوق آن حضرت را که از دستمان ساخته است، انجام دهيم. .
.
آنگاه آن دانشمند فرزانه سخن زيباي خود را چنين ادامه ميدهد:
.
بهترين اُمور در زمان غيبت آن حضرت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا کردن براي تعجيل فرج او، و اهتمام به آنچه مايه خشنودي آن جناب و مقرّب شدن در آستان اوست، ميباشد. [1] .
آري! اين حقيقتي است که بايد به آن اعتراف نمود و از اين همه کوتاهي بر پيشگاه آن سليمان عصر، امام زمان عليه السلام جبين عذر به خاک ساييد و عفو و بخشش خواست با تمام وجود بگوييم: .
«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِينَ»؛ [2] .
اي پدر! (ما گنهکاريم) از خدا بر گناهان ما آمرزش بخواه، که ما درباره يوسف خطاي بزرگي مرتکب شدهايم..
.
و به پيشگاه حجّت خدا و رحمت واسعه او امام زمان عليه السلام چنين زمزمه نماييم: ...
از ما خطا و لغزش از توست عفو و بخشش
مولا به زير دستان جز اين روا ندارد
.
ما نيز در اين وادي تحيّر غيبت بسر ميبريم و حقيقتاً در مقابل مولا و امام زمانمان شرمندهايم که نتوانستيم حقّي از حقوق آن سرور عزيز را ادا کنيم.
.ولي ناملايمات و گرفتاريهاي دوران غيبت، باعث سلب توفيق گرديد تا اين که به حضرتش متوسّل شده و به ثقل اکبر تفأل جوييم و با آيهاي از قرآن قوّت قلب بگيريم که فرمود:
«وَهُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَي صِرَاطِ الْحَمِيدِ». [3] .
(مؤمناني که عمل صالح انجام دادهاند) به سوي سخنان پاکيزه هدايت ميشوند و به راه خداوند که شايسته ستايش است، راهنمايي ميگردند.
انسان و دعا
.
نياز به دعا در ذات بشر نهفته است، چراکه انسان بياختيار، براي نيل به کمالات مادي و معنوي خويش در اعماق ضمير خود به آفريدگار تواناي خود پناه برده و با جان و دل به سوي خداوند رحيم روي آورده و از او ياري و مدد ميطلبد.
.
او ضعف، فقر، نياز و حاجت خود را - که تمام هويّت هر انسان است - درک ميکند و به قدرت، توانايي و بينيازي مطلق و بينهايت خداي مهربان پناه ميبرد و بدين وسيله با منبع واقعي تمام قدرتها، بينيازيها و کمالات مرتبط ميشود.
.
به راستي که دعا و نيايش براي انسان يک امر فطري است، و هرکسي در ضمير ناخودآگاه خود با آن آشنايي دارد، و با وجود خود درک ميکند که او با وجود اين همه پيشرفت در علوم گوناگون؛ در اقيانوسي از نادانيها غوطهور است که دانش او در برابر آن اقيانوس تاريک و بيکران، قطرهاي بيش نيست؛
.
و اين حقيقتي است که هر متفکّر خردمند به آن معترف است و همان انسان، وقتي دست به دعا برميدارد احساس ميکند که با دريايي از نور مرتبط گشته و به درگاه آفريدگار که عالم به همه اُمور ميباشد، ره يافته است.
.
اينک اين انسان است که با توجّه به اين امر فطري که در نهاد او نهفته است، آن را شکوفا مينمايد و متوجّه آفريدگار خود ميگردد و بدين وسيله با او ارتباط برقرار ميکند.
.
.
دعا بهترين وسيله ارتباط
.
انسان از زماني که قدرتِ درک او رشد مييابد و با عالم هستي آشنا شده و ارتباط برقرار ميکند، در ضمير ناخودآگاه خويش در پي خالق و آفريدگارش ميباشد، او خود را در دنيايي ميبيند که توان ارتباط با آن را بدون ياري يک قدرت بينهايت ندارد.
.
و از اين جاست که بارقه اُميد در دلش جرقّه ميزند و اوّلين آثار اين ارتباط نوراني با آفريدگارش به وجود ميآيد و از صميمِ دل براي حرکت در اين عالم هستي زبان به دعا ميگشايد و از خالق جهانيان استمداد ميطلبد.
..
وقتي دلش به ارتباط با آفريدگار منوّر ميشود، دوّمين بارقه اُميد که همانا شناخت صاحب زمان و عالم هستي است در دلش ميدرخشد، او را براي شناخت بيشتر حجّت خدا و واسطه فيض باري تعالي به تکاپو و تلاش واميدارد؛
.
چراکه تنها راه رسيدن به کمال انساني که خداي مهربان در وجود انسان به وديعت گذاشته همانا شناخت امام هر زمان و ارتباط با آن وجود نازنين است و همه کليدهاي بسته جهان هستي به دست تواناي حجّت خدا و امام زمان عليه السلام باز ميگردد.
.
آنگاه که امام زمانش را شناخت در واقع آخرين قلّه کمال و سعادت را فتح کرده و با پيروي و اطاعت از آن وجود نازنين به سعادت دنيا و آخرت، رضوان الهي و کمال انساني موفّق خواهد شد .
.
انسان در آخرالزمان
.
آري! شناخت امام زمان يعني رسيدن به سرچشمه همه خوبيها، زيبائيها، کمالها و جمالهاي جهان هستي و پي بردن به همه علوم و دانشها و به همه خوبيهاي هستي و در يک عبارت: رسيدن به بندگي واقعي الهي.
.
امّا متأسّفانه انسانهايي که در دوران تاريک و ظلماني آخر الزمان قرار گرفتهاند، به اين آسانيها نميتوانند به اين وديعه الهي نزديک شده و از او شناخت داشته باشند، و علي رغم شناخت هم، رسيدن به او و در خدمت او بودن و ارتباط با او، با موانع گوناگوني روبرو است.
.
امّا چه بايد کرد؟
از چه کسي بايد پرسيد؟
چگونه اين انساني که در غفلت از امام زمان خود بسر ميبرد، بتواند با او آشنا شده و ارتباط برقرار نمايد؟
.
آري! خداي مهربان، از رحمت و رأفتش دست چنين انساني را هم ميگيرد و به سوي حجّت محبوب خودش رهنمون ميکند، چراکه او مهربانترين مهربانان است، و از رحمت و لطفش انسانها را آفريده تا مهر، لطف، عظمت و قدرت خويش را به آنها بشناساند و آنها را از همه مواهب خودش هم در جهان دنيا و هم در جهان آخرت بهرهمند سازد؛
.
ولي انسان با جهل و ناداني، غفلت و بيخردي از فرمان آفريدگار مهربان سرپيچي نموده و خود را در منجلابهايي که خودش ساخته، غوطهور نموده و به هلاکت انداخت.
.
مگر نه اين است که آفريدگار مهربان ميفرمايد:
.
.
«اُدْعُوْنِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ [5] .
اي بندگان من! مرا بخوانيد تا شما را اجابت نمايم.
.
مگر نفرموده:
.
«وَللَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَي فَادْعُوْهُ بِهَا»؛ [6] .
براي خدا اسمهاي نيک است، خدا را با آن نامها بخوانيد.
مگر نفرموده:
.
«هُوَ الْحَيُّ لا إلهَ إلّا هُوَ فَادْعُوْهُ مُخْلِصِيْنَ لَهُ الدِّيْنَ»؛ [7] .
زنده واقعي اوست، معبودي جز او نيست، پس او را بخوانيد در حالي که دين خود را براي او خالص کردهايد.
.
.
آري! همه و همه براي آن است که خداوند به انسان بفهماند: اي بنده من! درهاي رحمت به سوي تو باز است و اين تويي که بايد گام برداري و به سوي رحمت ما بيايي.
.
اي بنده من! خوان نعمت گسترده است اينک تويي که بايد از اين سفره نعمت، بهرهمند شوي.
.
اي انسان! من تو را براي رسيدن به نهايت کمال آفريدهام و تو براي رسيدن به اين اوج کمال بايد با من ارتباط برقرار کني و مرا بخواني تا تو را رهنمون شوم.
.
بنابراين، رسيدن به اين مرحله از کمال در اين دوران تاريک آسان ميشود و آن با دعا، به ويژه دعا براي شناخت امام زمان عليه السلام، که در اين دوران انسان با خود چنين زمزمه کند:
.
.
اَللهُمَّ عَرّفني نَفْسَکَ، فَإِنَّکَ إنْ لَمْ تُعرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ أَعرِفْ نَبِيَّکَ.
.
اَللهُمَّ عَرِّفني رَسولَکَ، فَإنَّکَ إنْ لَمْ تُعَرِّفني رَسولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتکَ.
.
اَللهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إنْ لَمْ تُعَرّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني؛ [8] .
.خداوندا! خودت را به من بشناسان؛ زيرا اگر خودت را به من نشناساني، پيامبرت را نخواهم شناخت.
خداوندا! پيامبرت را به من بشناسان؛ زيرا اگر پيامبرت را به من معرّفي ننمايي حجّت تو را نخواهم شناخت.
خداوندا! حجّت خويش را به من بشناسان؛ زيرا اگر حجّت خودت را به من نشناساني، از دينم منحرف خواهم گشت.
.
انسان در اثر آلودگي به گناه، شناخت کم، وجود شياطين جنّي و انسي از امام زمانش دور افتاده و خداي مهربان به عللي ميان او و امام مهربانش پرده غيبت افکنده، چگونه با او مرتبط شود؟
.
چگونه انساني که در لحظه لحظه زندگي خودش به آن حجّت خدا و واسطه فيض نيازمند است و همه پرونده او از زير دستان مبارک آن وجود نازنين ميگذرد، و هستي او بسته به هستي و وجود امام زمانش ميباشد، با غفلت از او بسر ميبرد؟
چرا غفلت؟
.
راستي که زندگي انسان معاصر جاي شگفتي دارد!
.
چراکه اين انسان در واقع و با ادّعاي خودش ذرّه را شکافته و به کهکشانها و کرات ديگر راه يافته، و با پيشرفت علوم و تکنولوژي به بهترين امکانات رفاهي دست يافته است.
.
ولي با هزار تأسّف هنوز انسان در غفلت و بيخبري بسر ميبرد و هنوز هم نتوانسته با امام زمانش که هستي او و کمالش در گرو پيروي از اوست، آشنا شده و با او ارتباط برقرار کند.
.
آيا فرشتگان از چنين انساني در شگفت نميشوند؟!
.
آيا موجودات ديگري که داراي درک و شعور ميباشند از زندگي چنين انساني تعجّب نميکنند؟!
.
او که در کوچکترين اُمور دنيوي خود ساعتهاي زيادي را تلف ميکند که مبادا کمترين ضرري متوجّه او شود، امّا حاضر نيست حتّي در هفته چند ساعت را به فکر شناخت امام زمانش باشد؟!
.
راستي که جاي شگفتي و بهت است، و آنچه گفتيم شامل اکثريّت انسانهايي است که امروزه ساکنان کره خاکي را تشکيل ميدهند.
.
اينک عنان قلم را کنترل کرده و با جان و دل رو به افرادي مينماييم که از اوّلين نعمت الهي برخوردارند و تا حدودي با امام زمانشان آشنا هستند که با توجّه کامل بتوانند پردههاي غفلت و بيخبري را هرچه بيشتر کنار زده و براي رسيدن به کمال انساني گوي سبقت را از همه انسانها بربايند، و جهان را با ظهور امام زمانشان به مدينه فاضله تبديل نمايند.
.
اينان هر لحظه با دعاي بيشتر از خدا بخواهند شناختشان نسبت به امام زمانشان زيادتر گردد، و آنگاه که با وجود چنين امام زمان مهرباني آشناتر شدند، براي ظهور او دعا کنند.
.
.
دعا براي امام زمان عليه السلام
..
... تو هستي مايي، بيتو جهانِ هستي معني ندارد.
تو معناي جمال و کمال الهي هستي، همه غمهاي جهان با يک لبخند دلنشين تو تبديل به شادي ميگردد.
آن روز است که جهانيان با لبخند تو، لبخند خواهند زد..
.
بياييم براي مظلومترين فرد جهان دعا کنيم.
.
بياييم با دعا براي او که دستان او را دوران غيبت - همچون اوّل مظلوم عالم جدّ بزرگوارش علي عليه السلام که دستانش را بستند - بسته؛ باز نماييم و او را براي رهايي بشريّت از هر نوع ظلم و ستم و رسيدن به هر نوع کمال و سعادت، ياري نماييم!
.
اگر بدانيم تا حال چه قدر از آن حضرت در غفلت بوديم، ديگر در دعاي براي آن حضرت تعلل نميورزيم.
..
آري! او خود مظلوميّت خود را اعلان مينمايد و به دوستانش ميفهماند تا دعايش نمايند.
.
يکي از عاشقان جمال دلربايش گويد:
.
به حرم باصفاي سيّدالشهداء عليه السلام - کسي که مولايمان منتقم خون اوست - مشرّف شده ومشغول زيارت بودم.
بالاي سر حرم مطهر، دعاي زائر مستجاب است، قدم به آن مکان مقدّس گذاشتم تا از خداوند بخواهم که مرا به محضر مبارک مولايم حضرت مهدي عليه السلام مشرّف گرداند و ديدگانم را به جمال بيمثالش روشن نمايد.
.
در آن مکان ملکوتي مشغول زيارت بودم که ناگاه خورشيد جهانتاب جمالش ظاهر شد، من در آن لحظه حضرتش را نشناخته ولي بياختيار دلم به سوي او رفت، و شديداً مجذوب آن بزرگوار شدم، سلام و عرض ادب کردم، آنگاه پرسيدم: آقا! شما کيستيد؟
در پاسخ فرمودند: من مظلومترين فرد عالم هستم.
باز متوجّه نشدم و با خود گفتم: شايد يکي از علماي بزرگ نجف است که به جهت عدم گرايش مردم به او، خود را مظلومترين فرد عالم ميداند، ولي چنين نبود، تا چنين فکري از ذهنم خطور کرد، متوجّه شدم ديگر آن بزرگوار در کنارم نيست.
اينجا بود که با دعايي که در آن مکان مقدّس کرده بودم و با شناخت قلبي که از ايشان داشتم فهميدم که او مولاي من بود، چراکه مظلومترين فرد عالم کسي جز امام زمان عليه السلام نيست و نعمت حضورش را به اين زودي از دست دادم. [9] .
.
.
آيا جز اين است که آن حضرت به عاشقان خود درس ميآموزند که به ياد او باشند، به فکر مظلوميّت آن حضرت بوده و برايش دعا کنند؟!
نااميد نباشيم
.
انسان در طول زندگي خود با موانع، مشکلات و ناکاميهايي همراه است، ولي فرد موفّق هيچ موقع نااُميد نميشود، او براي رسيدن به هدف خود از هيچ تلاش و تکاپو کوتاهي نميکند.
..
او براي رسيدن به هدف خود شب و روز نميشناسد، خستگي نميفهمد، بيقرار است تا به هدفش نايل گردد.
بياييم با اين جنبش و تکاپو براي محبوب خدا و آخرين ذخيره الهي امام زمان عليه السلام دعا کنيم.
بياييم با دعاي براي او، همه خيرات و نيکيها را براي جهانيان به ارمغان بياوريم.
بياييم ريشه فرسوده درخت يأس و نااُميدي را در ژرفاي دلمان خشکانده و درخت اُميد را بارور نموده و براي امام زمانمان دعا کنيم.
.
دعا کنيم و از دعا کردن خسته و ملول نگرديم که - ان شاء اللَّه - خداوند مهربان با همين دعاها به وعده تخلّفناپذير خود عمل خواهد نمود و جهان را با جمال بيمثال حجّتاش منوّر خواهد فرمود.
.
مگر نه اين است که اصرار در دعا خوب است و يکي از محسّنات دعا همان اصرار و پافشاري است.
|
علاقه مندي ها (Bookmarks)