دوره سردخانه فریونی   دوره بویلر و مشعل   دوره سررخانه آمونیاکی  دوره چیلر جذبی      دوره چیلرتراکمی   دوره کولرگازی اسپلیت
 
نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: اشعار شب هشتم محرم

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #1 2012/11/22, 11:25
    علی اکبر لطیفیان

    دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
    نازها از پسر خویش کشیدن سخت است

    سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم
    ورنه کار از کمر خویش کشیدن سخت است

    مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد
    تکه ها را به بر خویش کشیدن سخت است

    خواستی این پدر پیر خضابی بکند
    خون دل را به سر خویش کشیدن سخت است

    نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم
    خار را از جگر خویش کشیدن سخت است

    گر چه چشمم به لب تست ولی لخته ی خون
    از دهان پسر خویش کشیدن سخت است

    تکه های جگرم هر طرفی ریخته است
    همه را دور و بر خویش کشیدن سخت است

    به – که از گردن من دفن تو برداشته شد
    دست از بال و پر خویش کشیدن سخت است

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  2. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #2 2012/11/22, 11:43
    مریم حقیقت

    با آسمان قسمت بکن بال وپرت را
    بردار از روی زمین چشم ترت را

    این تکه های گمشده راز رشیدی ست
    یعنی تصور کن علی اکبرت را

    شیون مکن لیلای مجنون،این بیابان
    باید بنوشد خون پاک همسرت را

    گهواره را آرام تر از خود رها کن
    تا نشکند بغضی گلوی اصغرت را

    آتش توان سوختن اینجا ندارد
    باید بریزی بر تنش خاکسترت را

    با ناله های العطش برخیز لیلا
    باید ببندی کوله بار آخرت را

    فردا که سهم عاشقان را داد زهرا
    بالا بیاور از میان خون سرت را

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون

    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  3. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #3 2012/11/22, 11:43
    سید حسن رستگار

    آمد رسید بر سر رعنا جوان خویش

    خون شد دلش به دیدن جان داده جان خویش

    بشکسته دیدساغر در خون فتاده را
    صد پاره دید پیکر روح و روان خویش

    زانوی عرشیش به زمین خورد ناگهان
    بی جلوه دید طلعت هفت آسمان خویش

    باور نمی شدش که چنین اوفتاده است
    بر خاک داغ پشت جهان پهلوان خویش

    خم شد به سجده ? بر رخ ماهش نماز کرد
    در آخرین وداع سراسر فغان خویش

    بو سید تکه های ز هم دور گشته را
    گلبرگهای لاله ی خونین نشان خویش

    آری زمانه بر سر جنگ است و بی گمان
    پرانده است تیر بلا از کمان خویش

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون

    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •