دوره سردخانه فریونی   دوره بویلر و مشعل   دوره سررخانه آمونیاکی  دوره چیلر جذبی      دوره چیلرتراکمی   دوره کولرگازی اسپلیت
 
نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: اشعار شب چهارم محرم

  1. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    اشعار شب چهارم محرم

    #1 2012/11/22, 10:25
    سید ابوالفضل مبارز

    قسمت این بود دلت از همه جا پر باشد
    قلبت آمادۀ یک چند تلنگر باشد

    همه دیدیم کسی سمت حرم می آید
    تا مگر در دل دریای جنون ، در باشد

    « پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست »
    باید این بغض پریشان زمان حر باشد

    بعد از آن توبۀ از شرم پریشان ، باید
    کاخ ها در نظرت پاره ای آجر باشد

    شام دشنام شود ، باک نداری ای مرد !
    سهم چشمان تو از کوفه تمسخر باشد

    شادمان باش حسین از تو رضایت دارد
    حق ندارد کسی از دست تو دلخور باشد

    آمدی سوی حرم ـ آه ـ برایت ای حر
    بیتی آنگونه نداریم که در خور باشد

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    ویرایش توسط norasteh : 2012/11/22 در ساعت 10:34
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  2. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #2 2012/11/22, 10:26
    علی اکبر لطیفیان

    بهترین بنده ی خدا زینب

    هل اتی زینب ، انمّا زینب
    ریشه ی صبر انبیا زینب
    زینبا زینبا و یا زینب

    بانی روضه های غم زینب
    تا ابد مبتلای غم زینب

    گفت ای مصطفای عاشورا
    ای فدای تو زینب کبری
    تو علی هستی و منم زهرا
    پس فدای تمام پهلوها

    سر خواهر فدای این سر تو
    همه ی ما فدای اکبر تو

    گفت ای شاه ما اجازه بده
    حضرت کربلا اجازه بده
    جان این بجه ها اجازه بده
    جان زهرا اجازه بده

    قبل از آنکه سر تو را ببرند
    این سر خواهر تو راببرند

    من هوای تو را به سر دارم
    به هوای تو بال و پر دارم
    از غریبی تو خبر دارم
    دو پسر نه ، دو تا سپر دارم

    زحمتم را بیا به باد مده
    اشتیاق مرا به باد مده

    در دل خیمه خسته اند این دو
    سر راهت نشسته اند این دو
    دل به لطف تو بسته اند این دو
    با بزرگان نشسته اند این دو

    این دو با یار تو بزرگ شده اند
    با علمدار تو بزرگ شده اند

    در کرم سائلی به دست آور
    زین دو تا حاصلی به دست آور
    سپر قابلی به دست آور
    تا توانی دلی به دست آور

    دل شکستن هنر نمی باشد
    نظرت هم اگر نمی باشد

    ای فدایت تمامی سرها
    سر چه باشد به پای دلبرها
    از چه در اشتیاق خواهر ها
    تو نظر می کنی به دیگرها

    آخرش یا اجازه می گیرم
    یا همین کنج خیمه می میرم

    ای برادر اشاره ای فرما
    ذوقشان را نظاره ای فرما
    رد مکن راه چاره ای فرما
    لااقل استخاره ای فرما

    شاید این بچه های من بروند
    شاید این دو به جای من بروند

    زار و گریان مکن مرا جانا
    ردّ احسان مکن مرا جانا
    مو پریشان مکن مرا جانا
    باز طوفان مکن مرا جانا

    ورنه نیزه به دست می گیرم
    جان هر آنچه هست می گیرم

    تو اگر مبتلا شوی چه کنم
    پیش چشمم فدا شوی چه کنم
    پیش من سر جدا شوی چه کنم
    کشته ی زیر پا شوی چه کنم

    وای اگر حنجرت شکسته شود
    پیش من پیکرت شکسته شود

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  3. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #3 2012/11/22, 10:28
    محسن مهدوی

    رسیده نوبتمان، باید امتحان بدهیم
    خدا کند بگذارد خودی نشان بدهیم

    رسیده وقت نماز رشادت و مردی
    نمی شود که من و تو فقط اذان بدهیم

    اگر که داد دوباره جواب سر بالا
    بگو چگونه جوابی به این و آن بدهیم؟

    بیا که عهد ببندیم و قول مردانه
    به هم دهیم که قبل از حسین، جان بدهیم

    به حاجت دل خود می رسیم اگر او را
    قسم به پهلوی بانوی قد کمان بدهیم

    بخند و قصه نخور، چون به قلبم افتاده
    اجازه می دهد آخر خودی نشان بدهیم

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  4. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #4 2012/11/22, 10:33
    وحید قاسمی

    تا صوت قرآن از لب آن ها می آید
    کفر تمام نیزه ها بالا می آید

    دجال های کوفه در فکر فرارند
    دارد سپاه زینب کبری می آید

    سد سپاه کفر را در هم شکستند
    تکبیرهای حضرت سقا می آید

    انگار که زخم فدک سر باز کرده
    از هر طرف فریاد یا زهرا می آید

    خون علی گویان عالم را بریزید
    ای دشنه ها، تازه ترین فتوا می آید

    آداب جنگ کربلا مثل مدینه است
    چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید

    ای نیزه داران، نیزه هاتان را مکوبید
    روز مبادا،عصر عاشورا می آید

    خون گلوشان خاک را بی آبرو کرد
    آسیمه سر با طشت خود یحیی می آید

    ای تیغ های کند،با تقسیم سرها
    چیزی از آنها گیرتان آیا می آید!؟

    این اولین باریست که از پشت خیمه
    دارد صدای گریه ی آقا می آید

    زینب بیا از خیمه ها بیرون، که تنها
    با دیدن تو حال آقا جا می آید

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  5. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #5 2012/11/22, 10:35
    حسن لطفی

    چگونه آب نگردم کنار پیکرتان
    که خیره مانده به چشمم نگاه آخرتان

    میان هلهله ی قاتلانتان تنها
    نشسته ام که بگریم به جسم پرپرتان

    چه شد که بعد رجزهایتان در این میدان
    چه شد که بعد تماشای رزم محشرتان

    ز داغ این همه دشنه به خویش می پیچید
    به زیر آن همه مرکب شکسته شد پرتان

    شکسته آمدم این جا شکسته تر شده ام
    نشسته ام من شرمنده در برابرتان

    خدا کند که بگیرند چشم زینب را
    که تیغ تیز نبیند به روی حنجرتان

    میان قافله ی نیزه دارها فردا
    خدا کند که نخندد کسی به مادرتان

    و پیش ناقه ی او در میان شادی ها
    خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون

    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  6. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #6 2012/11/22, 10:35
    سعید توفیقی

    حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد
    دل آیــینه ای ام قصــد تقــرب دارد

    آسمانم همه ابری است، تماشایش کن
    «نه» نگو چون به تلنگر زدنی می بارد

    حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی
    دست رد بر جگــر تنگ بلــورم نزنی

    مهلتی تا که کنــار تو تلالــؤ بکنم
    با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم

    نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا!
    همه هستی خود نذر سر تو بکنم

    دو پســر نزد تو با چشـــم ترم آوردم
    دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم

    هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند
    بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند

    در دل کوچکشان عشق شما می جوشد
    تا که گردند به قربان شما ملتمس اند

    هر دو تا شیرِ مرا با غم تو نوشیدند
    از شب پیش برای تو کفن پوشیدند

    حضرت آینه بگذار سرافراز شوم
    در شعاع کرمت بشکُفم و باز شوم

    طپش ام کند شده مرحمتی کن آقا!
    تا به پایان نرســم باز هم آغاز شوم

    این حریصان شهادت ز پی نان توأند
    هر دو از روز ازل دست به دامان توأند

    پیش از آنی که بیایند تفأّل زده اند
    عطر بر پیرهن و شانه به کاکل زده اند

    یک دهه فاطمیه گریه به زهرا کردند
    تا که بر دامن تو چنگ توسل زده اند

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  7. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #7 2012/11/22, 10:36
    علی اکبر لطیفیان

    تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
    علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند
    جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند
    این حسینی است که در غالب من ریخته اند

    ما دو تا آینه روبروی یکدگریم
    محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم

    ای به قربان تو و پیکر تو پیکرها
    ای به قربان موی خاکی تو معجرها
    امر کن تا که بیفتند بپایت سرها
    آه- در گریه نبینند تو را خواهرها

    از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری
    مگر از یاد تو رفته است که زینب داری

    حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی
    خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی
    حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی
    شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!

    تن تو گر که بیفتد تن من می افتد
    تو اگر جان بدهی گردن من می افتد

    دلم آشفته و حیران شدو...حرفی نزدم
    نوبت رفتن یاران شدو...حرفی نزدم
    اکبرت راهی میدان شدو...حرفی نزدم
    در حرم تشنه فراوان شدو...حرفی نزدم

    بگذار این پسران نیز به دردی بخورند
    این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند

    نذر خون جگرت باد،جگر داشتنم
    سپرسینه ی تو"سینه سپر"داشتنم
    خاک پای پسران تو پسر داشتنم
    سر به زیرم مکن ای شاه به سر داشتنم

    سر که زیر قدم یار نباشد سر نیست
    خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست

    راضی ام این دو گلم پرپر تو برگردند
    به حرم بر روی بال و پر تو برگردند
    له شده مثل علی اکبر تو برگردند
    دست خالی اگر از محضر تو برگردند
    ...
    دستمال پدرم را به سرم می بندم
    وسط معرکه چادر ،کمرم می بندم

    تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم
    تو خریداری و من از تو خریدارترم
    من که از نرگس چشمان تو بیمارترم
    بخدااز همه غیر از تو جگردار ترم

    امتحان کن که ببینی چقدر حساسم
    بخداوند قسم شیرتر از عباسم

    بگذارم بروی،باز شود حنجرتو؟!
    یا به دست لبه ای کند بیفتد سر تو
    جان انگشت تو افتد پی انگشترتو
    می شودجان خودت گفت به من خواهرتو؟

    طاقتم نیست ببینم جگرت می ریزد
    ذره ذره به روی نیزه سرت می ریزد

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  8. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #8 2012/11/22, 10:37
    علی اکبر لطیفیان

    هجران گرفته دور و برم را برای چه؟
    خون می کنی دو چشم ترم را برای چه؟

    وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
    بخشیده اند بال و پرم را برای چه؟

    گر نیستی غریب، مگو پس انا الغریب
    صد پاره می کنی جگرم را برای چه؟

    دارد سرت برای چه آماده می شود؟
    پس آفریده اند سرم را برای چه؟

    زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
    بر باد می دهی ثمرم را برای چه؟

    من التماس می کنم و تفره می روی
    شاید عوض کنی نظرم را برای چه؟

    از مثل تو کریم توقع نداشتم
    اصلاً گذاشتند کرم را برای چه؟

    باشد نمی روند، ولی جان من! بگو
    آورده ام دو تا پسرم را برای چه؟

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  9. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب چهارم محرم

    #9 2012/11/22, 10:37
    حسن لطفی

    دوباره در دل من خیمه‌ی عزا نزنید
    نمک به زخم من و زخم خیمه‌ها نزنید

    شکسته‌تر ز منِ پیر دیگر این جا نیست
    مرا زمین زده است اکبرم، شما نزنید

    برای آن که نمیرم ز شرم مادرتان
    میان این همه لبخند دست و پا نزنید

    خدا کند که بگوید کسی به قاتلتان
    فقط نه این که دو بی‌کس، دو تشنه را نزنید

    که در برابر چشمان مادری تنها
    سر دو تازه جوان را به نیزه‌ها نزنید

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •