«ویکتور هوگو» یکی از نویسندگان اروپایی است که از داستان های سعدی تاثیر پذیرفته است. این نویسنده مشهور فرانسوی در داستانی می گوید: گوشه خلوت کنار دریا و نغمه امواج کف آلود، در پیشگاه عظمت آفرینش به آهنگ خدایی ترنم می کنند. هوگو در این داستان، صدای امواج دریا را تسبیح خداوند می داند. و انسان را به یاد حکایتی زیبا از سعدی می اندازد که: یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته.
اهل دل و شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود؟ گفت:
بلبلان را دیدم که به ناله درآمده بودند از روی درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه، اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته

دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش