من از روزی که وارد فدراسیون شدم فقط آقای آیت اللهی را می شناختم. جلسه می گذاشتیم بحث بود، دعوا بود، مشورت بود من اما دیدم مثبت بود به این مسائل.رئیس فدراسیون فوتبال در تازه ترین مصاحبه خود سرانجام پرده...
من از روزی که وارد فدراسیون شدم فقط آقای آیت اللهی را می شناختم. جلسه می گذاشتیم بحث بود، دعوا بود، مشورت بود من اما دیدم مثبت بود به این مسائل.
رئیس فدراسیون فوتبال در تازه ترین مصاحبه خود سرانجام پرده از حقایقی برداشت که البته تا پیش از این نیز برای اهالی فوتبال تا حدودی قطعیت یافته بود.

شبکه ایران نوشت: رئیس فدراسیون فوتبال حالا در آستانه انتخابات این فدراسیون حرفهایی می زند که می تواند جالب باشد. او از برخی درد دل هایش پرده برداشته است. درد دل هایی که همه از نزدیکانش در فدراسیون روایت می کنند. از چند صدایی ها و...گزیده ای از این گفت وگو را بخوانید:

* من گفته ام می خواهم هفته ای یک بار نایب رئیس ها را اخراج کنم بلکه می گویم کسی که می آید بداند من او را آورده ام. ۴ سال پیش آمدم دیدم دور و برم کسانی هستند که می گویند ما انتخاب شدیم و به این چه ربطی دارد! هیچ کجای دنیا نواب بدون اراده رئیس نمی آیند.

* من در مورد فرد حرف نمی زنم اما تا در مورد اصلاحات در اساسنامه حرف زدم نامه ای سرگشاده با امضای همین آقایان نوشته شد. دنبال چرایی آن نیستم اما هیچ وقت از اینکه در فدراسیون کسی دنبال لابی کردن باشد خوشم نمی آید. بدم می آید زنگ بزنم بگویم یک نامه بنویس من هم امضایش می کنم. اهل شب نشینی و تشکیل جلسه برای کله پا کردن کسی نیستم.

* من از روزی که وارد فدراسیون شدم فقط آقای آیت اللهی را می شناختم. جلسه می گذاشتیم بحث بود، دعوا بود، مشورت بود من اما دیدم مثبت بود به این مسائل. نفهمیدم از کی این شب نشینی ها ولابی کردن ها شروع شد.

* من از سال ۵۸ در بطن مدیریت ورزش بودم اما در این فدراسیون هر بار دور میز نشستیم تا تصمیم برای مربی تیم ملی بگیریم دیدم یک حرف مشترک وجود ندارد. سراغ ریش سفید ها می رفتم دیدم دارند پست ها را بین خودشان تقسیم می کنند. (اشاره به جلسه کمیته مشورتی که اعلام کردند مدیرفنی: «حشمت مهاجرانی، سرمربی: محمود یاوری، مربی: منصور ابراهیمزاده، سرپرست: منصور پورحیدری!) وقتی در فدراسیون اتحاد نبود مجبور شدم سفارش علی آبادی که علی دایی بود را بپذیرم.»

* اشکالی ندارد هرکس نظری داشته باشد اما شما نگاه کنید در تمام این سالها هرگاه باخت بود به اسم من نوشتند وبردها را به اسم دیگری! موقع برد همه جلوی من صف می کشند و در مواقع باخت من باید پاسخگو باشم. به من می گویند علی خنده اما بیایید موقع بازی تیم ملی مرا ببینید که چه استرسی دارم.

* اگر نایب رئیس بلاتر علیه او در فیفا بزند وی تحمل می کند؟ شما را به خدا جواب مرا بدهید.

* من اهل لابی و دعوا و نعره کشی نیستم. به کسی هم زنگ نزدم به من رای بدهد. گفتم بالاخره یک روز این مشکلات تمام می شود. من حسن نیتم را نشان دادم.

* عزیزمحمدی را دوست دارم. اهل زیر ورو کشیدن نیست. روی رو بازی می کند. رو راست است. نشسته ایم یکدفعه قاطی می کند و داد می زند من هم داد می زنم بعد می روم روی او را می بوسم. از این خصوصیتش خوشم می آید.

* قربانی اختلافات درونی فدراسیون تیم ملی امید بود. تیم ملی که به جام جهانی نرفت به خاطر یک گل بود اما من در فدراسیونی زندگی کردم که تیم امیدش از درون فدراسیون حذف شد. هر چه نوشتند وهر چه مردم ناسزا گفتند حق ما بود. یکی می داند به دیگری نمی گوید یک نفر نامه را می اندازد سطل آشغال. جای دفاع ندارد. تیم امید را ما حذف کردیم. همه ما در فدراسیون. همه ما با اختلافات بچه گانه.

* چه کسی گفته ما با کی روش حتما صعود می کنیم؟پس پایه ها چی؟ چرا تا می بازند می ریزید روی سر من که چرا می خندی؟ چرا از بالا دستور می گیری و تو مدیر نیستی و... شاید من رفتم و از من بدتر آمد تا بگویید خدا پدرش را بیامرزد.

* صد درصد به کسان دیگری تکلیف می شود که کاندید ریاست فدراسیون شوند اما من دیگر تکلیفی نیستم. خودم برای خودم تصمیم می گیرم. من البته قبول ندارم که همیشه گزینه های تکلیفی رای می آورند.

* نمی دانم رقیب خوشبختم کیست اما دوست دارم هرچه زودتر این ملکه خوشبختی را بشناسم.

* خوشبختانه عجیب وغریب ترین مجمع دنیا مال ماست. کسی تعارف ندارد. یکدفعه بلند می شوند طرف را شست وشو می دهند.

* در مورد انتخاب از بین سه نواب فعلی تا کنون فکر نکرده ام.

* می گفتند مدیریت خنده اما من نمی خندیدم. نشان می دادم که می خندم اما درونم بلوا بود. اگر به جام جهانی می رفتیم همه چیز عوض می شد. حالا اما می گویم به من خوش گذشته ولی روزهای خوشی ندیدم! ناچار بودم به عنوان پدر خانواده بخندم. فردای باخت با عربستان با علی آبادی رفتیم نزد آقای احمدی نژاد. تا ما را دید گفت این چه قیافه ای است که گرفته اید. فوتبال برد و باخت دارد. فدای سرتان. واقعا فکر می کنید او ناراحت نبود؟ بود اما داشت به ما روحیه می داد.

* کی روش را که آوردم روزهای اول می آمد می گفت با این امکانات ماه بعد برمی گردم پرتغال. یک روز به او گفتم اینقدر نگو برمی گردم ومی روم ومی روم... تو بروی برای همه تیم ها ویزا می گیرم می آییم اروپا کنار تو. بگو چه می خواهی تا در وسع خودمان فراهم کنیم.

* بحث ۴۰ هزار دلار گرفتن از بن همام دروغ محض بود. دنبال این هستم ببینم چه کسی از فدراسیون این خبر را بیرون برده. بالاخره هم پیدایش می کنم. فیفا هم می داند ایران آنقدر بدبخت نشده که خودش را به ۴۰ هزار دلار بفروشد.

* تا در کمیته المپیک بودم کسی یک بارک الله هم به من نگفت اما وقتی رفتم گفتند چقدر خوب بود. حالا در فوتبال هم می بینید بعد از رفتنم چه می گویند. اگر بروم می روم کنار زن وبچه ام. دخترم چند شب پیش پرسید آخرین سفر خانوادگی مان کی بود؟ گفتم ۴سال پیش!