« وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا؛ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا»، همه این ضميرها به خورشيد بر مى‌گردد، در «وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» هم مرجع ضمیر، شمس است، و اين است آنچه به نظر اقرب است. و النهار اذا جليها سرّش اين است كه نهار قرص خورشيد را روشن مى‌كند، اگر روز نباشد قرص آفتاب كجا روشن مى‌شود!
آنچه محير العقول است اين است كه اين انسان كامل و نسخهء دوم خاتم كه امشب به دنيا مى‌آيد شأنش اين است كه مجلّي شمس خاتميت است، و در اين كلمه عقل كمّل متحير است. ما كجا صاحب الزمان را شناختيم؟! وقتي او را مى‌شناسيم و به قشري از معرفت او مى‌رسيم كه به اندازهء خود، نه به اندازهء او، درك كنيم كه اولاً «شمس منظومهء وجود» يعني چه؟ آن كسي كه نور و حرارت تمام منظومهء هستي است، کیست؟ منظومهء هستي اعم از دنيا است و برزخ و عقبي و عوالم لا يتناها، «وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُو» در تمام اين منظومه، شمس پيغمبر خاتم (ص) است، و آن ذاتي كه اين شمس را جلوه بدهد حجة بن الحسن است.
كسي كه امشب به دنيا مى‌آيد؛ كسي كه پرده از روي خاتم (ص) بردارد؛ كسي كه ضحاى (تابش نور) شمس وجود را به تمام عوالم هستي منتشر كند، اين چنين كسي است. اين است كه در نظام عالم، دو خاتم بيشتر نيست، يك خاتم، خاتم الانبيا (ص) است و يك خاتم، خاتم الحجج است، و خصوصيت صاحب امشب اين است كه ختم حجيت به او شده است.

حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى