دوره سردخانه فریونی   دوره بویلر و مشعل   دوره سررخانه آمونیاکی  دوره چیلر جذبی      دوره چیلرتراکمی   دوره کولرگازی اسپلیت
 
صفحه 4 از 9 نخستنخست ... 23456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 82

موضوع: داستانها و جکهای مدیریتی

  1. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #31 2012/07/12, 03:00
    مهندسي و مدیريت
    مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:
    "ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
    مرد روی زمین : "بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ ﹾ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ ﹾ۳۷ هستید."
    مرد بالن سوار : " شما باید مهندس باشید."
    مرد روی زمین : "بله، از کجا فهمیدید؟؟"
    مرد بالن سوار : " چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
    مرد روی زمین : " شما باید مدیر باشید. "
    مرد بالن سوار : " بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"
    مرد روی زمین : " چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا میخواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.
    واقعیت این است که شما هنوز در موقعیت قبلی هستید ؛ هر چند ممکن است من در بیان موقعیت شما چند میلیمتر خطا داشته باشم!"
    M a H d I آنلاین نیست.

  2. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #32 2012/07/12, 03:01
    مرگ همکار


    يکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود:
    «ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم.»

    در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.
    اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مى‌شد هيجان هم بالا مى‌رفت. همه پيش خود فکر مى‌کردند: «اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!»
    کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.
    آينه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصوير خود را مى‌ديد. نوشته‌اى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود:
    «تنها يک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جزء خود شما. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد زندگى‌تان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقيت‌هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد به خودتان کمک کنيد.
    زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدين‌تان، شريک زندگى‌تان يا محل کارتان تغيير مى‌کند، دستخوش تغيير نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مى‌کند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مى‌باشيد.
    مهم‌ترين رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانيد داشته باشيد، رابطه با خودتان است.
    خودتان را امتحان کنيد. مواظب خودتان باشيد. از مشکلات، غيرممکن‌ها و چيزهاى از دست داده نهراسيد. خودتان و واقعيت‌هاى زندگى خودتان را بسازيد.
    دنيا مثل آينه است. انعکاس افکارى که فرد قوياً به آن‌ها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است.»
    M a H d I آنلاین نیست.

  3. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #33 2012/07/12, 03:02
    داستان عقاب ...

    عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است .
    عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند . ولی برای این که به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.
    زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد :
    چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند . نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود . شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد.

    در این هنگام ، عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد . یا باید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد .
    برای گذرانیدن این فرایند، عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند .
    در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود .
    پس از کنده شدن نوکش ، عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ، سپس باید چنگال هایش را از جای برکند.
    زمانی که به جای چنگال های کنده شده ، چنگال های تازه ای درآیند ، آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند .
    سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد ، آغاز کرده ...
    و 30 سال دیگر زندگی می کند.

    چرا این دگرگونی ضروری است ؟
    بیشتر وقت ها برای بقا ، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم .
    گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم .
    تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم .
    M a H d I آنلاین نیست.

  4. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #34 2012/07/12, 03:03
    یکی از دلایل پیشرفت ژاپن
    يکی از مديران آمريکايی که مدتی برای يک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود ، تعريف کرده است که روزی از خيابانی که چند ماشين در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد . او با جديت وحرارتی خاص مشغول تميز کردن يک ماشين بود ، بی اختيار ايستادم . مشاهده فردی که اين چنين در حفظ و تميزی ماشين خود می کوشد مرا مجذوب کرده بود . مرد جوان پس از تميز کردن ماشين و تنظيم آيينه های بغل ، راهش را گرفت و رفت ، چند متر آن طرفتر در ايستگاه اتوبوس منتظر ايستاد . رفتار وی گيجم کرد . به او نزديک شدم و پرسيدم مگر آن ماشينی را که تميز کرديد متعلق به شما نبود ؟ نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت : من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشين از توليدات آن است . دلم نمی خواهد اتومبيلی را که ما ساخته ايم کثيف و نامرتب جلوه کند .

    يک کارگر ژاپنی در پاسخ به این سوال که " چه انگيزه ای باعث شده است که وی سالانه حدود هفتاد پيشنهاد فنی به کارخانه بدهد ؟ " جواب داد : اين کار به من اين احساس را می دهد که شخص مفيدی هستم ، نه موجودی که جز انجام يک سلسله کارهای عادی روزمره فايده ديگری ندارد.
    M a H d I آنلاین نیست.

  5. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #35 2012/07/12, 03:03
    خانم جواني در سالن انتظار فرودگاهي بزرگ منتظر اعلام براي سوار شدن به هواپيما بود...
    بايد ساعات زيادي رو براي سوار شدن به هواپيما سپري ميکرد و تا پرواز هواپيما مدت زيادي مونده بود ..پس تصميم گرفت يه کتاب بخره و با مطالعه اين مدت رو بگذرونه ..اون همينطور يه پاکت شيريني هم خريد... اون خانم نشست رو يه صندلي راحتي در قسمتي که مخصوص افراد مهم بود ..تا هم با خيال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه. کنار دستش ..اون جايي که پاکت شيريني اش بود .يه آقايي نشست روي صندلي کنارش وشروع کرد به خوندن مجله اي که با خودش آورده بود ..
    وقتي خانومه اولين شيريني رو از تو پاکت برداشت..آقاهه هم يه دونه ورداشت ..خانومه عصباني شد ولي به روش نياورد..فقط پيش خودش فکر کرد اين يارو عجب رويي داره ..اگه حال و حوصله داشتم حسابي حالشو ميگرفتم ...
    هر يه دونه شيريني که خانومه بر ميداشت ..آقاهه هم يکي ور ميداشت . ديگه خانومه داشت راستي راستي جوش مياورد ولي نمي خواست باعث مشاجره بشه وقتي فقط يه دونه شيريني ته پاکت مونده بود ..خانومه فکر کرد..اه . حالا اين آقاي پر رو و سوء استفاده چي ...چه عکس العملي نشون ميده..هان؟؟؟؟ آقاهه هم با کمال خونسردي شيريني آخري رو ور داشت ..دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه و..نصف ديگه شو خودش خورد.. اه ..اين ديگه خيلي رو ميخواد...خانومه ديگه از عصبانيت کارد ميزدي خونش در نميومد. در حالي که حسابي قاطي کرده بود ..بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت وعصباني رفت براي سوار شدن به هواپيما. وقتي نشست سر جاي خودش تو هواپيما ..يه نگاهي توي کيفش کرد تا عينکش رو بر داره..که يک دفعه غافلگير شد..چرا؟ براي اين که ديد که پاکت شيريني که خريده بود توي کيفش هست .<<.دست نخورده و باز نشده>> فهميد که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد. اون يادش رفته بود که پاکت شيريني رو وقتي خريده بود تو کيفش گذاشته بود. اون آقا بدون ناراحتي و اوقات تلخي شيريني هاشو با او تقسيم کرده بود. در زماني که اون عصباني بود و فکر ميکرد که در واقع آقاهه داره شیرینی هاشو می خوره و حالا حتي فرصتي نه تنها براي توجيه کار خودش بلکه براي عذر خواهي از اون آقا هم نداره.

    چهار چیز هست که غیر قابل جبران و برگشت ناپذیر هست .
    سنگ بعد از این که پرتاب شد
    دشنام .. بعد از این که گفته شد..
    موقعیت …. بعد از این که از دست رفت
    و زمان… بعد از این که گذشت و سپری شد
    M a H d I آنلاین نیست.

  6. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #36 2012/07/12, 03:05
    كوئيز زير از چهار سؤال تشكيل شده كه به شما خواهد گفت آيا براي اين كه يك مدير حرفه‌اي باشيد، شايستگي لازم را داريد يا نه؟


    سؤال‌ها مشكل نيستند. در مورد هر سؤال اول سعي كنيد خودتان پاسخ بدهيد و بعد پاسخ را بخوانيد تا ببينيد درست جواب داده‌ايد يا خير.

    .

    .

    .

    .

    1-از شما خواسته شده يك زرافه را در يخچال قرار دهيد. چطور اين كار را انجام مي‌دهيد؟

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    پاسخ: درب يخچال را باز مي‌كنيم. زرافه را داخل يخچال مي‌گذاريم و سپس درب آن را مي‌بنديم. هدف از اين سؤال اين است كه مشخص شود آيا شما از آن دسته افرادي هستيد كه تمايل دارند مسائل ساده را خيلي پيچيده ببينند يا خير!

    .

    .

    2-حال از شما خواسته شده يك فيل را در يخچال قرار دهيد. چه مي‌كنيد؟

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    پاسخ: آيا پاسخ شما اين است كه درب يخچال را باز مي‌كنيم و فيل را در يخچال مي‌گذاريم و درب آن را مي‌بنديم؟
    نه! اين درست نيست!

    پاسخ صحيح اين است كه درب يخچال را باز مي‌كنيم. زرافه را از يخچال خارج مي‌كنيم. فيل را در يخچال مي‌گذاريم و درب آن را مي‌بنديم. اين سؤال براي اين است كه مشخص شود آيا شما به نتايج كار هاي قبلي خود و تأثير آن برتصميم گيري‌هاي بعدي‌تان فكر مي‌كنيد يا خير.

    .

    .

    3-شيرشاه يك كنفرانس براي حيوانات جنگل ترتيب داده است كه به جز يك حيوان، همگي حيوانات در آن حضور دارند. آن يك حيوان غايب كيست؟

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    پاسخ:‌ يادتان رفته كه فيل الان در يخچال است؟ پس حيوان غايب اين جلسه بايد فيل باشد! هدف از اين سؤال اين است كه حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجيده شود.

    اگر تا اين جا به سؤالات پاسخ درست نداده‌ايد نگران نباشيد، هنوز يك سؤال ديگر مانده است.

    .

    .

    4-بايد از يك رودخانه عبور كنيد كه محل سكونت كروكوديل هاست. شما قايق نداريد. چه مي‌كنيد؟

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    پاسخ: خيلي ساده است! به داخل رودخانه پريده و با شنا كردن از آن عبور مي كنيد.

    كروكوديل‌ها؟ آنها الان در جلسه‌اي هستند كه شيرشاه ترتيب داده! هدف از اين سؤال اين است كه مشخص شود آيا از اشتباه‌هاي قبلي خود درس مي‌گيريد كه دوباره آن ها را تكرار نكنيد يا خير.
    M a H d I آنلاین نیست.

  7. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #37 2012/07/12, 03:06
    شکار فیل توسط حرفه های مختلف :


    *رياضيدان ها :

    رياضيدانها به آفريقا مي روند، هر موجودي كه فيل نيست كنار مي گذارند و سپس يكي از آنها را كه باقي مانده است مي گيرند.

    البته رياضيدانهاي با تجربه، ابتدا سعي مي كنند تا ثابت كنند حداقل يك فيل در آفريقا وجود دارد. آنگاه به آنجا مي روند.

    استادان رياضي با تجربه، ابتدا ثابت مي كنند حداقل يك فيل در آفريقا وجود دارد و سپس پيدا كردن و شكار آن را به عنوان تمرين براي دانشجو باقي مي گذارند.

    ________________________

    *مهندسان نرم افزار كامپيوتر :

    اين دسته شكار فيل را بر اساس اجراي الگوريتم زير انجام مي دهند:

    گام 1) برو به آفريقا.

    گام 2) از دماغه رود نيل (جنوبي ترين نقطه آفريقا) شروع كن.

    گام 3) به سمت شمال حركت كن و هر منطقه را از غرب به شرق بپيما.

    گام 4) در هر گذر،

    الف – هر حيواني را كه مي بيني شكار كن.

    ب – آن را با فيل مقايسه كن.

    ج – اگر با هم برابر بودند كار تمام است و گرنه برو به گام 3 .

    برنامه نويسان با تجربه، ابتدا يك فيل را در قاهره (شمال آفريقا) قرار مي دهند تا مطمئن شوند كه الگوريتم فوق خاتمه مي يابد.

    ________________________

    *اقتصاددان ها :

    اقتصاددان ها فيلي را شكار نمي كنند زيرا اعتقاد دارند كه با ايجاد بازار آزاد و دادن پول به اندازه كافي به فيلها، خودشان، خودشان را شكار مي كنند.

    ________________________

    *معاونين بخش مهندسي و تحقيق و توسعه :

    اينان خيلي سعي مي كنند كه فيلي را شكار كنند اما كارمندانشان به آنها اطمينان مي دهند كه تمام فيلهاي موجود قبلا شكار شده اند.

    ________________________

    *مامورين كنترل كيفيت :

    اينها به فيلها كاري ندارند بلكه دنبال اشتباهات ساير شكارچيان مي گردند !.
    M a H d I آنلاین نیست.

  8. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #38 2012/07/12, 03:07
    مطالعه تطبیقی خواستگاری و بازاریابی !

    در يكي از كلاس هاي دانشگاه استنفورد، استاد در حال شرح دادن مفهوم بازاريابي به دانشجويان خود بود...

    1) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، به اين ميگن بازاريابي مستقيم


    2) شما در يك مهماني به همراه دوستانتون، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله يكي از دوستاتون ميره پيش دختره ،به شما اشاره مي كنه و مي گه : " اون پسر ثروتمنديه ، باهاش ازدواج كن" ، به اين مي گن تبليغات


    3) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و شماره تلفنش رو مي گيرين ، فردا باهاش تماس مي گيرين و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، به اين ميگن بازاريابي تلفني

    4) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله كراواتتون رو مرتب مي كنين و ميرين پيشش ، اون رو به يك نوشيدني دعوت مي كنيين ، وقتي كيفش مي افته براش از روي زمين بلند مي كنين ، در آخر هم براش درب ماشين رو باز مي كنين و اون رو به يك سواري كوتاه دعوت مي كنين و ميگين : " در هر حال ،من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج مي كني؟ " ، به اين ميگن روابط عمومي


    5) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين كه داره به سمت شما مياد و ميگه : "شما پسر ثروتمندي هستي ، با من ازدواج مي كني؟" ، به اين مي گن شناسايي علامت تجاري شما توسط مشتري

    6) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، بلافاصله اون هم يك سيلي جانانه نثار شما مي كنه ، به اين ميگن پس زدگي توسط مشتري

    7) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفي مي كنه ، به اين مي گن شكاف بين عرضه و تقاضا

    8) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه حرفي بزنين ، شخص ديگه اي پيدا مي شه و به دختره ميگه : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" به اين ميگن از بين رفتن سهم توسط رقبا


    9) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه بگين : "من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن" ، همسرتون پيداش ميشه ، به اين ميگن منع ورود به بازار
    M a H d I آنلاین نیست.

  9. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #39 2012/07/12, 03:08
    مردي به رئيسش تلفن مي زند اما همسر رئيس گوشي را بر مي دارد.

    همسر رئيس مي گويد: «متأسفم، او هفته گذشته فوت كرد.»

    روز بعد مرد دوباره به رئيس زنگ مي زند و همسر رئيس پاسخ مي دهد: «به شما گفتم، او هفته گذشته فوت كرده است.»

    باز هم روز بعد، مرد به رئيس زنگ مي زند و مي خواهد كه با رئيس صحبت كند.

    همسر رئيس عصباني مي شود و فرياد مي زند: «قبلاً دو بار به شما گفتم، شوهرم، رئيس تو، هفته گذشته مرد. چرا دوباره تماس مي گيري؟»

    مرد پاسخ مي دهد: «من فقط دوست دارم پاسخ پرسشم را بشنوم...»
    M a H d I آنلاین نیست.

  10. تاریخ عضویت
    2012/02/18
    محل سکونت
    تهران
    سن
    34
    نوشته ها
    150
    پسندیده
    3
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستانها و جکهای مدیریتی

    #40 2012/07/12, 03:08
    (الاغ پير فرصت طلب)
    كشاورزي الاغ پيري داشت كه يك روز اتفاقي توي يك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعي كرد نتوانست الاغ را از تو چاه بيرون بياورد. براي اينكه حيوان بيچاره زياد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زود تر بميرد و زياد زجر نكشد.

    مردم با سطل روي سر الاغ خاك مي ريختند اما الاغ هر بار خاكهاي روي بدنش رو مي تكاند و زير پايش مي ريخت و وقتي خاك زير پايش بالا مي آمد سعي مي كرد روي خاكها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور كردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينكه به لبه چاه رسيد و بيرون آمد.

    شرح حكايت

    در اینجا ما شاهد چگونگی تبدیل کردن تهدیدات به فرصتها هستیم
    یک مدیر موفق نتنها باید تهدید را رفع کند بلکه باید آن را به فرصت تبدیل کند

    الاغ در روبرو شدن با يك مشكل (زنده به گور شدن)، به شكل ظاهري آن كه تهديد بود توجه نكرد بلكه با رويكرد متفاوت جنبه فرصت آن را يافت و از آن بهره برد.
    M a H d I آنلاین نیست.

صفحه 4 از 9 نخستنخست ... 23456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تست خازن الکترولیتی ( با قطب مثبت و منفی)
    توسط sinoohe در انجمن تجهیزات و ابزارآلات
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016/02/06, 16:02
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2013/04/22, 14:31
  3. میتی کمان کجایی؟
    توسط kashani در انجمن مطالب آزاد
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2012/08/28, 12:09
  4. سایتی برای کسب اطلاعات لوله و شیر الات صنعتی
    توسط mmr در انجمن پایپینگ، گازرسانی، آتش نشانی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2012/01/25, 01:19
  5. وب سایتی جامع در زمینه سیستم های لوله کشی
    توسط omranenergy در انجمن مطالب تخصصی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2011/06/26, 17:03

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •