دوره سردخانه فریونی   دوره بویلر و مشعل   دوره سررخانه آمونیاکی  دوره چیلر جذبی      دوره چیلرتراکمی   دوره کولرگازی اسپلیت
 
نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: اشعار شب هشتم محرم

  1. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    اشعار شب هشتم محرم

    #1 2012/11/22, 11:18
    محسن کاویانی

    کوفیان منتظر و در صدد آزارند
    نکند داغ تو را روی دلم بگذارند

    پسرم خیمه همین جاست مرا گم نکنی
    پسرم دور نشو سنگ دلان بسیارند

    پسرم دست خودت نیست اگر تنهایی
    این جماعت همه از اسم علی بیزارند!

    این جماعت همه امروز فقط آمده اند
    داغ هفتاد و دو تا گل به دلم بگذارند

    سنگ ها... هلهله ها... پیکر تو... یک لشگر...
    وای این قوم چرا این همه خنجر دارند؟

    آه، پرپر مزن آن قدر دلم می گیرد
    عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند

    عصر امروز جوانان حرم جسمت را...
    باید از هر طرف دشت بلا بر دارند

    دیدی آخر تو به معراج رسیدی پسرم
    باید این بار تو را پیش خودم بسپارند

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  2. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #2 2012/11/22, 11:19
    حسن لطفی

    خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود
    جایی برای بوسه که پیدا نمی شود

    لب را به هم بزن و نفس زن که هیچ چیز
    شیرین تر از شنیدن بابا نمی شود

    این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود
    بی شانه ی تو مانده اگر پا نمی شود

    هر عضو را که دیده ام از هم گشوده است
    جز چشم تو که بر رخ من وا نمی شود

    خشکم زده کنار تو و خنده هایشان
    خواهم بلند گردم از این جا نمی شود

    ای پاره پاره تن ز دل پاره پاره ام
    گفتم بغل کنم بدنت را نمی شود

    باید کفن به وسعت یک دشت آورم
    در یک کفن که پیکر تو جا نمی شود

    حجله گرفته پای تنت مادرم ببین
    اشکم حریف گریه ی زهرا نمی شود

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون

    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  3. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #3 2012/11/22, 11:21
    قاسم نعمتی

    گیسو به باد می دهی و دلبری علی

    پادر رکاب می زنی و محشری علی

    ابرو نهان کن از نظر خیره حسود
    آیینه دار صورت پیغمبری علی

    قامت مگو قیامت زهراست قامتت
    از بس که قد کشیده ای و محشری علی

    گرم طواف روی تو آل ابوتراب
    غرق عبادتی و خدا منظری علی

    وصفت همین بس است که درکوی رب عشق
    شه زاده حرم علی اکبری علی

    وجه غیور هر غضبت وقت حمله ها
    گاه رجز تو منتسب از حیدری علی

    بین خطوط روی جبینت پراز خداست
    ابن الحسین لیلی لیلای کربلاست

    نور خدا ز صورت تو دیده می شود
    پیغمبرانه بر همه تابیده می شود

    شمشاد قامتی و به شمشیر کوفیان
    گلبرگها ز ساقه تو چیده می شود

    مثل بلورشیشه ای سنگ خورده ای
    با بوسه ای وجود توپاشیده می شود

    مقراض اهل کوفه چه آورده برسرت
    هرگوشه ای زدشت تنت دیده می شود

    در زیر سم اسب تنت مثل زعفران
    برروی سنگها همه سابیده می شود

    جسمی که زیرضربه به هم ریخته چسان
    هرتکه ای به روی عبا چیده می شود

    بر ناله های ممتد بابا کنار تو
    ازسوی لشگری همه خندیده می شود

    قلبی که از تمام تنت پاره تر شده
    با هر صدای قهقه رنجیده می شود

    دنبال زینب آمده سقای عالمین
    فریاد می زنند که وای از دل حسین

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  4. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #4 2012/11/22, 11:22
    نوید اسماعیل زاده

    به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود
    دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود

    تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است
    یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است

    پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید
    هر طرف را که نظر کرد علی اکبر دید

    مثل مه پاره ی افتاده به خاک است تنش
    در هم آمیخته خون و بدن و پیرهنش

    نه توانس بغل گیرد و نه بوسه زند
    نه توانست بماند نه از او دل بکند

    زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود
    اربا اربا دل بابای علی اکبر بود

    دشت مانده است وسواری که زمین گیر شده
    تن صدچاک پسر دیده ،پدر پیر شده

    ناله اش بین کف و هلهله ها گم شده بود
    گریه اش مایه ی خندیدن مردم شده بود

    ارتفاع بدنش تا به زمین کم شده بود
    همه گفتند رکوع است ز بس خم شده بود

    پسری مانده به خاک و پدری می نگرد
    مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد

    چون که این چاک ترین جسم میان شهداست
    مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست

    خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت
    ور نه می مرد از آن بوسه....که زینب نگذاشت

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  5. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #5 2012/11/22, 11:25
    علی اکبر لطیفیان

    دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
    نازها از پسر خویش کشیدن سخت است

    سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم
    ورنه کار از کمر خویش کشیدن سخت است

    مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد
    تکه ها را به بر خویش کشیدن سخت است

    خواستی این پدر پیر خضابی بکند
    خون دل را به سر خویش کشیدن سخت است

    نیزه بیرون بکشم از بدنت می میرم
    خار را از جگر خویش کشیدن سخت است

    گر چه چشمم به لب تست ولی لخته ی خون
    از دهان پسر خویش کشیدن سخت است

    تکه های جگرم هر طرفی ریخته است
    همه را دور و بر خویش کشیدن سخت است

    به – که از گردن من دفن تو برداشته شد
    دست از بال و پر خویش کشیدن سخت است

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  6. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #6 2012/11/22, 11:42
    علی اکبر لطیفیان

    در قد و قامت تو قد یار ریخته

    در غالب تو احمد مختار ریخته

    به عمه های دست به دامن نگاه کن
    دور و برت چقدر گرفتار ریخته

    گفتی علی ونیزه دهان توراگرفت
    ازبسکه دراذان تو اسرار ریخته

    معلوم نیست پیکرت اصلاچگونه است
    بهترنگاه می کنم انگار ریخته

    دارد زره ضریح تو راحفظ می کند
    بازش اگرکنند بالاجبار ریخته

    یکروزجمع کردن تووقت می برد
    امروز بر سرم چقدرکار ریخته

    زیرعبا اگربروم پا نمیشوم
    ازبس بروی شانه من بار ریخته

    گیسوی توهمینکه سرت نیمه بازشد
    ازدوطرف به شانه ات ای یار ریخته

    آنکس که تشنگی مراپاسخی نداد
    حالانشسته برجگرم خار ریخته

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون


    ویرایش توسط pc-manager : 2012/11/22 در ساعت 17:10
    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  7. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #7 2012/11/22, 11:43
    مریم حقیقت

    با آسمان قسمت بکن بال وپرت را
    بردار از روی زمین چشم ترت را

    این تکه های گمشده راز رشیدی ست
    یعنی تصور کن علی اکبرت را

    شیون مکن لیلای مجنون،این بیابان
    باید بنوشد خون پاک همسرت را

    گهواره را آرام تر از خود رها کن
    تا نشکند بغضی گلوی اصغرت را

    آتش توان سوختن اینجا ندارد
    باید بریزی بر تنش خاکسترت را

    با ناله های العطش برخیز لیلا
    باید ببندی کوله بار آخرت را

    فردا که سهم عاشقان را داد زهرا
    بالا بیاور از میان خون سرت را

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون

    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

  8. تاریخ عضویت
    2011/05/23
    نوشته ها
    333
    پسندیده
    5
    مورد پسند : 7 بار در 7 پست
    نوشته های وبلاگ
    41
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اشعار شب هشتم محرم

    #8 2012/11/22, 11:43
    سید حسن رستگار

    آمد رسید بر سر رعنا جوان خویش

    خون شد دلش به دیدن جان داده جان خویش

    بشکسته دیدساغر در خون فتاده را
    صد پاره دید پیکر روح و روان خویش

    زانوی عرشیش به زمین خورد ناگهان
    بی جلوه دید طلعت هفت آسمان خویش

    باور نمی شدش که چنین اوفتاده است
    بر خاک داغ پشت جهان پهلوان خویش

    خم شد به سجده ? بر رخ ماهش نماز کرد
    در آخرین وداع سراسر فغان خویش

    بو سید تکه های ز هم دور گشته را
    گلبرگهای لاله ی خونین نشان خویش

    آری زمانه بر سر جنگ است و بی گمان
    پرانده است تیر بلا از کمان خویش

    منبع: کاروان تاریخی شعر آیینی زیتون

    مجری تاسیسات ساختمانی و صنعتی
    norasteh آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •