سید رضی در بخش کلمات قصار نهج البلاغه، این جمله را از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که حضرت فرمود:

«وقتی دنیا به کسی رو می کند، خوبی های دیگران را هم برایش به عاریت می آورد و هنگامی که رو برمی گرداند خوبی های خودش را هم از او سلب می کند»

معنی این کلام آن است که اگر شخصی به یک موقعیت دنیایی دست یابد، همه از خوبی و درستی او سخن می گویند و حتی خوبی هایی که ندارد به او نسبت داده می شود، و اگر آن موقعیت را از دست بدهد، خوبی های خودش هم انکار می شود. پس بسیاری از مدح ها و ثناها، برخاسته از موقعیت های ظاهری اشخاص است و با تغییراتی که در جامعه رخ می دهد، نه تنها مدّاحی ها و ثناخوانی ها خاموش می شود، بلکه جای خود را به فحّاشی می دهد!
بر طبق نقل مسعودی (در مروج الذهب) «ضرار بن ضمره» در موسم حج به معاویه برخورد کرد، و معاویه با اصرار از او خواست تا شخصیت علی (علیه السلام) را برای او توضیح دهد و جمله ای از کلمات حضرت را برای او نقل کند، «ضرار» پس از بیان برخی از حالات امام، گفت: یک روز از حضرت شنیدم که می فرمود:«اذا اقبلت الدنیا علی احد اعارته محاسن غیره و ... .»
غزالی هم ابیاتی از حضرت نقل می کند، که متضمن همین مضمون و محتواست:

«المرء فی زمن الاقبال کالشجره / و حولها الناس مادامت لها الثمره
حتی اذا ما عرت من حملها انصرفوا / عنها عـقوقاً و قد کانـوا لها بـرره
و حاولوا قطـعها من بـعد شـفقوا / دهراً علیها من الاریاح و الغـیره»

یعنی افراد در دوره ی اقبال مانند درختی هستند که میوه دارند، دیگران بر گرد آن جمع می شوند و دور او را می گیرند. وقتی میوه آن تمام شود، از گرد او پراکنده می شوند و کسی به آن اعتنائی ندارد و حتی درصدد بریدن آن برآمده و آن را هیزم آتش خود قرار می دهند، در حالی که قبلاً کاملاً از آن مراقبت می کردند!