وقتی نیکول ویلیامز آموخت که چگونه یک برند بسازد، توانست زندگی اش را از این رو به آن رو کند. کسب وکار او یار کمکی زنانی است که می خواهند زندگی، شغل یا کسب وکارشان را از نو بسازند. خیلی وقت ها او از اینکه می تواند در خانه کنار دخترهایش باشد و همزمان به کسب وکار موفقش برسد، خوشحال است.خانم ویلیامز اهل جامائیکاست.
او در 16 سالگی مدرسه را تمام کرد، اما دقیق نمی دانست که می خواهد چه کار کند. ولی بعدها که به آمریکا مهاجرت کرد، در آنجا همزمان کار می کرد، درس می خواند و به خانواده اش هم می رسید. وقتی او برای دومین بار باردار شد، پزشکان تشخیص دادند که بارداری پرخطری خواهد داشت و همین باعث شد که او روی تخت بیمارستان تصمیم بگیرد زندگی اش را عوض کند و برند شخصی خود را راه بیندازد. رفیق او در بیمارستان وبلاگش بود که به بخش جدایی ناپذیر کسب وکارش هم تبدیل شد.


ماموریت کسب وکار خانم ویلیامز مشاوره و بازاریابی و نیز برنامه ریزی برای رویدادهای مختلف و برنامه ریزی و مشاوره برای مراسم عروسی هاست. او همچنین یک وبلاگ درباره مد و زیبایی و سبک زندگی دارد. او تلاش می کند با خدماتی که ارائه می دهد به زنانی کمک کند که می خواهند معنای دیگری به زندگی شان دهند.
آنطور که خانم ویلیامز یادش می آید، نخستین گام های جدی برای انجام این کار و راه اندازی کسب وکار این بود که کارش را عملا آغاز کرد و مقدمه چینی چندانی برای کسب وکارش نداشت. وقتی عملا وارد کار شد کم کم یاد گرفت و توانست کارهای اولیه را انجام دهد و هیچ وقت از کارش دست نکشید.موثرترین روشی که خانم ویلیامز برای آگاهی رسانی و جذب مشتری در کسب وکارش از آن استفاده کرد، ارتباط های رودر روی جمعی بود. او از اینکه این کسب وکار را راه انداخت بسیار راضی بود، به همین خاطر موضوع را با خیلی ها در میان گذاشت و به نوعی استارتاپش را به همه معرفی کرد. او اعتقاد راسخی به فعال بودن، پرسش و در نهایت دریافت آنچه می خواهد، دارد.
او همچنین یک همبستگی استراتژیک در خدمات مختلف کسب وکارش ایجاد کرد که در نوع خود تبلیغی خوب برای کارش بود.مهم ترین چالش او تا اینجای کسب وکارش این است که یک نفری باید همه کارها را انجام دهد. او ابتدا به تنهایی کار را آغاز کرد، اما بعد تصمیم گرفت شریک داشته باشد که این کار به سرانجام نرسید بنابراین تمام کارها روی دوش خودش است.خانم ویلیامز برای غلبه بر این چالش تصمیم گرفت یک دستیار مجازی داشته باشد، با یک کارآموز برنامه ریزی برای رویدادهای کاری و نیز یک مشارکت استراتژیک ایجاد. او حالا می تواند خودش به کارهای مهم تر برسد و به مشتریان بیشتری خدمات ارائه کند.
راه اندازی کسب وکار به خانم ویلیامز این توانایی را داده که وقت بیشتری برای دخترهایش بگذارد و همین باعث شده که به برند و کسب وکارش هم با اشتیاق بیشتری رسیدگی کند.توصیه او به سایر کارآفرینان این است که هم مادر باشند و هم کارآفرین و کسب وکارشان را بدون شریک پیش ببرند. او از کارآفرین ها می خواهد که رویاهای شان را جلوی چشم شان به صف کنند و همیشه آنها را به یاد داشته باشند. از نظر او موفقیت همیشه در دسترس است.او هم مثل همه انسان های روی زمین فرازونشیب های زیادی در زندگی داشته است. وقتی با سختی روبه رو می شود، سعی می کند بیشتر کار کند. او اطرافش را با کسانی پر کرده که همیشه به انرژی می دهند و تشویقش می کنند که به اهدافش نزدیک تر شود. او زنان انگشت شماری را می شناسد که اطرافیانی همراه داشته باشند. چه کسی می تواند انکار کند که انگیزه و همراهی اطرافیان به پیشبرد کسب وکار کمک می کند.فلسفه خانم ویلیامز برای کسب وکار، مصمم بودن در هر کاری است. او وقتی با یک چالش بزرگ روبه رو می شود سعی می کند به حس درونی اش پناه برده و از آن کمک بگیرد. بزرگ ترین ترس خانم ویلیامز شکست است و شجاعانه ترین کاری که انجام داده ایستادگی روی عقاید و رفتن دنبال علاقه هایش بوده است. او دوست داشت در بیست وچند سالگی از کسی می شنید که از فرصت هایش حداکثر استفاده را کند.خانم ویلیامز اعتقاد دارد که موفقیت همیشه در دسترس است. بهترین ابزار یا منبع برای کسب وکار از نظر او Evernote, Hootsuite و از آنها مهم تر وبلاگش است.

او به این جمله خیلی علاقه دارد: اول برند خود را بسازید، موفقیت در پی آن می آید.